loading...

خاطرات پاتوق

نوشته های پیشین ، اکنون و آینده ی ما ..........

بازدید : 441
شنبه 30 آبان 1399 زمان : 2:37

در باب آرزوی مادرم...

مادرم روزی هشتصد شصت و هفت هزار بار میگوید ازدواج کنم...

بی شک من اگر روزی با مردی ازدواج کنم که باهم به مهمانی‌های احمقانه‌‌‌ای برویم که مردان یک طرف جمع میشوند و از سیاست و کار و فوتبال میگویند و زنان یک طرف دیگر جمع میشوند و از مانیکور و پدیکور و انواع و اقسام رژیم غذایی و ساکشن و پروتز لب و جک‌های سکسی و چگونگی شوهرهایشان در رختخواب و سریال‌های ترکیه‌‌‌ای ماهواره و خرم خاتون حرف بزنند خودم را آتش میزنم....

مادر من...عزیزدلم...

اگر کسی را پیداکردی که با من به دوچرخه سواری و دیدن تئاتر و کنسرت و فیلم دیدن و دانلود آهنگ‌های غیر پاپ ...شعر و کتاب خواندن و کافه رفتن...شبگردی‌های بی هوا و سفرهای بی هوا کوله پشتی و عکاسی و نقاشی و سر به سر هم گذاشتن دیوانه بازی‌هایی از این دست زد و آنقدر به باهم بودنمان ایمان داشت...

که به زمین و زمان و هر پشه نَری که از دور و برم ردمیشد گیر نداد و به من احساس رفیق بودن داد نه تنها احساس زن بودن ...طوری که تمام دنیا به احساسمان و رابطمان حسادت کنند و مجبور شویم برای چشم نظرهایشان هرروز اسپند دود کنیم آنوقت شاید یک روزی یک فکری برای رسیدن به آرزویت کردم...

که با علم به اینکه این خراب شده نامش ایران است....

و ازدواج به جای اینکه سند باهم بودن من و او باشد سند باهم بودن دو ایل و طایفه و حرف و حدیث‌هایشان و احتمال همان مهمانی‌های احمقانه و غرق شدن در باتلاق خرج و مخارج زندگی و روزمرگی محض است...

احتمالا هرگز به آرزویت نخواهی نرسید....

مرا ببخش.....🙏

مسأله شر' ؛ خدا کجا بود ...؟
بازدید : 610
شنبه 23 آبان 1399 زمان : 15:45

تا قبل از امروز وقتی به تقویم نگاه میکردم ، ۲۸ دیماه واسم یه روز معرکه بود اگه میپرسین چرا ، چون تعطیل بود و تمام برنامه ریزی‌هام واسه اوون روز بود حتی فرم مرخصی هم حاضر بود و علاوه بر تعطیلی و رست میشد ۵ روز یا شاید هم ۶ روز ، مقصدم هم مشخص بود اگر یکم خوش شانس میبودمو آسمون هم به حالم نگاه میکرد شاید میتونستم زیر برف دستاتو بگیرم و کلی کیف کنیم فقط باید صبر میگردم تا اوون روز برسه ، اما حیف که اعتماد به آدم‌های خبیث و بدجنس و خراب تمام برنامه ریزی‌هامو به هم ریخت ... با اینکه بیشتر از دوماه دیگه مونده بود تا اوون تاریخ اما دیروز همین دیروز لیست کارایی که باید قبلش میکردمو چک میکردم ...یه کادوی خیلی باحال و لاکچری که انتخاب شده بود ، کتاب در آغوش نور که فوق العاده س ، دستبندی که قرار بود واست بفرستمو و نشد بفرستم ، دفتری که قرار بود بیارمو اوون کاری که تووش انجام دادم و به عنوان سوپرایز نشون بدم اما خب ...این داستانا همش دود هوا شد رفت ...لعنت ب آدم‌های بد ذات لعنتتتتتتت .


واسه آدم‌های دور برت فقط میتونم بگم :
وقتی میشه گُل بیاری چرا تووی لجن گُل بکاری ...

اگه از من بپرسن امروز جزو سه روز بد زندگیم بود ...
لحظه‌هایی که میتونست تا ابد قند توو دلم آب کنه ...

دوستت دارم عشق راه دورم ...
بدرود ...

۱۸۰ میلیارد ریال به پروژه راه خلخال - منجیل تخصیص یافت
بازدید : 434
شنبه 23 آبان 1399 زمان : 15:45

خواستم وبلاگو حذف کنم ولی نتونستم....چون قول داده بودم....

مواظب خودت باش...خوش باشی هرجا که هستی....خداحافظ...

خدا نگهدارت.......خاطرات خوب و بدمونم همش بمونه واسه خودت......

دوستت داشتم خیلی.....خییییلی دوستت داشتم جوری که ازم‌دوربودی ولی با این فاصله حتی فکر یکی دیگم ب ذهنم خطور نمی‌کرد دلم نمی‌خواست کسیو بیارم به جات ...ارزش تو تو قلبم و جایگاهت خییییلی بالابود...............شکستم‌...خورد شدم....کشتم حسمو ....کشتمش...........کشتمش صادق.....دیگه نمیخام تو زندگیت باشم..................حس مزاحم بودن بهم دست میده........کاری نکردم ک اذیتت کرده باشم یا بی احترامی‌یا دلتو شکسته باشم .....ولی بازم معذرت میخام‌‌ اگه بدی بوده....

دوست بلاگفایی من........

نیلوفر💔😔

تا قبل از دیروز ...
بازدید : 575
جمعه 15 آبان 1399 زمان : 2:43

تغییر ...
اکثر کسایی که میان اینجا و متن مینویسن گرایش و علاقه به نوشتنو توو خودشون دیدن حتی از سنین پایین تر ، وقتی یه پسر دبیرستانی بودم مینوشتم و یه دوست و رفیق پایه داشتم به اسم "دفتر" که هنوزم دارمش و بنظرم نباید دست کسی بیفته چون خیلی چیزا رو تووش نوشتمو و البته بیشتر نوشته‌ها از جنس درد و دل کردنه ، وقتی به عقب تر برمیگردم متوجه گذر پلکانی از وضعیت خودم میشم که میشه اسمشو گذاشت " تغییر " . وقتی سال ۸۷ با بلاگفا آشنا شدم دیگه اوون دفترو و بستم و تمام این نوشته‌ها رو یا توو گوشی داشتم یا توو سرور بلاگفا ... از اخرین باری که اوون دفتر و باز کردم سال‌ها میگذره ...دوستای خیلی خوبی از بلاگفاداشتم و دارم که حتما سرنوشتشون هم واسم مهم بوده و پیگیر حالشون بودم ‌...اینکه از کاغذ اومدیم توو این ماس ماسکای الکترونیکی و همه چی مجازی شده یکم ترسناک هم هست .فقط کافیه تصور کنید مثل این فیلمای تخیلی یه بدافزار همه ی‌هاردای سرورها رو بترکونه و اونوقت بشیریت میمونه و مغزای معتاد به تکنولوژی و دستای خالی از کتاب و نسخه‌ی کاغذی ...وضعیت هر چی که بشه ، یه چیز ثابته اونم اینه که هیچ کدوم از لحظه‌هایی که قبلا داشتیم دیگه تکرار نمیشه ، پس هیچ وقت نباید از تغییرات ترسید چون جزوی از سرنوشتمونه چه بخوایم چه نخوایم ... آینده نابودگره ، نابودگره تمام حال و احوالاتمون ...

💝پیامبر اکرم صلی الله علیه السلام می فرماید :
بازدید : 606
دوشنبه 11 آبان 1399 زمان : 9:38

یجور رابطه هست عاشق عاشقه و معشوق هم معشوق...هر دو هم خوب و اوکی ولی دور از هم...نه خیانتی در کاره نه نامهربونی نه حتی ذره‌‌‌ای فکر بریدن و رها کردن منتها از اونجا که به قول روباه داستان شازده کوچولو همیشه خدا یه پای بساط لنگه...همونجا که بوسه‌هاتو روی گوشی تلفنو صفحه مانیتور میزنی همینکه باید یاد بگیری که از صدای محبوبت بفهمی‌که مثلا امروز خسته اس...خوشحاله یا عصبانی...کارش لنگ مونده..عصابش پاره پوره اس...همینکه شب‌های دلتنگی باید به عکس کروات زدش یا عینک دودی زدش روی پروفایلش دلخوش کنی‌... همینکه گاهی توی دلت انفجار احساسه...اما نمیتونی بیانش کنی...نمیتونی در آغوش بکشیش...

اما..

اما سکوت می‌کنی از اینکه مبادا گله کنی مبادا بهونه گیر بشی...مبادا خستش کنی...باخودت میگی بمونه واسه روزی که اومد ...اینجوریه که این رابطه بهت یاد میده نخوای نشنوی نگی نپرسی نبینی...حالا حساب کن طرف تو توی این رابطه یچیزی نزدیکتر از یه دوست باشه...یه آدم خیلی خیلی نزدیک تر خیلی خیلی محرم تر...

فرض کن عشق زندگیت باشه............

اونوقته من قلب آدم تو هر لحظه و هر کلام و هر زنگ تلفن ازخواستن و نداشتن هزار بار فرو می‌ریزه هزار بار پاره پاره میشه‌‌‌....

#بیخوابی#تنهایی

اکشن فیگور از اتک
برچسب ها
بازدید : 430
پنجشنبه 30 مهر 1399 زمان : 12:39

وقتی مامان جونم پشتی و قالیچه‌ی ایوونو جمع میکرد می‌نشستم رو میله‌ها می‌پرسیدم چرا جمع می‌کنی مامان جون؟؟؟می‌گفت مامان جون داره پاییز میشه...برگا می‌ریزه رو قالیچه...تمیزکردنشون سخته کلافم می‌کنه...یه نگاه به موهای حنا بستش میکردم و میگفتم مامان میگه اون موقعا تا وسطای پاییز که هوا سرد بشه بساط ایوون پهن بود...مامان جونم می‌گفت اون موقع‌ها اینجوری نبود دخترقشنگم...که پاییز میشه تنگ غروبی دلت میخواد از غصه بترکه...پاییزاش به شکل دیگه بود...پاییزا می‌نشستیم دور هم انار خورون...گل می‌گفتیم گل میشنفتیم...آقاجونت که رفت پاییز دیگه اون پاییز نشد... نگاش میکردم روسریشو میگرفت جلو صورتش و ریز می‌خندید....یادش بخیر یبار خواهرت نشست واسش اناردون کنه گفت بده به مادرت انار با عطر دستای مادرته که خوردن داره...می‌خندیدم....میگفتم عه؟؟؟پس آقاجونم از این حرفا بلد بود...لپای بی جونش گل مینداختن ... می‌گفت اون موقع مثل الان نبود مادر...دوست داشتن ورد زبون جوونا باشه ...اون موقع دوست داشتنو دون میکردن تو کاسه انار وگلپر میپاشیدن سرش...آقاجونت که میخورد و می‌خندید ...پاییز نبود دیگه...بهار میشد...یادت تو قلبم نمیمیره مامان جون...😔

ماموستا راستی: حضور پلیس باعث آرامش مردم شده است- اخبار کردستان
بازدید : 480
شنبه 25 مهر 1399 زمان : 15:38

نیلو اینجا خوبه وایسیم ؟

آره عزیزم اینجا خوبه ...

نه نیلو صبر کن یه جای بهتر پیدا کنم ...راحت باشیم ...

امروز با خدا باش...
برچسب ها
بازدید : 569
پنجشنبه 23 مهر 1399 زمان : 7:38

یک زن برای فراموش کردن مردی که دوستش داشته...

هرچیزی را که یادآور اوست نابود میکند...

از موهایش بگیر تا قیافه اش...

اصلا خودشان را جوری درست میکنند که شبیه قبل نباشند...

شبیه هرکسی باشند بجز آن آدم قبلی...

بعد می‌افتند به جان لباس‌هایشان...

همان لباس‌هایی که بوی تن یار بیشتر از بوی عطرشان رویش مانده...

بعد تک تک یادگاری‌هارا بذل و بخشش می‌کنند به دخترهای فامیل و دخترک‌های سر چهار راه‌ها...

گل‌های خشک و کتاب‌هایی که هدیه گرفته بود...مستقیم می‌روند درون سطل زباله...

آهنگ‌های مشترک می‌شود یک پوشه وآن ته ته‌های حافظه گوشی خاک میخورد..

و عکس‌های دونفره یکی پس از دیگری پاک میشوند....

مرد‌ها اما.....

برای فراموش کردن زنی که دوستش داشته اند...

هیچکدام از این کارها را نمی‌کنند...

آخر فراموش کاری و راحت فراموش کردن از صفات ذاتی مردهاست....

من غرغر نکنم نمیشه

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی