loading...

خاطرات پاتوق

نوشته های پیشین ، اکنون و آینده ی ما ..........

بازدید : 664
دوشنبه 4 خرداد 1399 زمان : 19:37

هر کسی که مرا میشناخت

صدایم میکرد منطقی، بی احساس،

گاهی هم سنگدل

اما واقعا اینطوری نبودم

شاید از پر احساس ترین آدمها هم

احساساتی تر بودم

اما اعتقاد داشتم نباید

افسار این احساسات را رها کنم

نمیخواستم بی موقع اسیر عشق باشم

همه احساساتم را سرکوب کردم

تا بماند برای وقتش

تا بماند برای آدم اصلی ...

تا بماند برای تو...

0210 - مرور تطبیقی تورات و انجیل و قرآن - تورات قسمت بیست و پنجم
بازدید : 450
يکشنبه 3 خرداد 1399 زمان : 22:37

بچه که بودیم مادرم صبحانه‌‌‌ای برامون تدارک میدید ، پنیر تبریزی با چای شیرین .شروع به خوردن میکردیم وقتی که چایم تموم میشد و هنوز ته مونده لقمه‌ی نون و پنیرم باقی بود دوباره چای شیرینی ازش درخواست میکردم و اونم با مهربونی همیگشی واسم میاورد اما اوون چای شیرین مزه‌ی چای شیرین قبلی رو نمیداد اما خب ته مونده‌ی لقمه رو میخوردم شاید شما هم تجربه ش کرده باشید.برگشتیم اما بادلی شکسته و اندوهگین اما دلخوشم به این وبلاگ و خاطراتش نیلوفر جان ....

برآستان جانان (نظامی ) خسرو، شیرین
بازدید : 721
چهارشنبه 30 ارديبهشت 1399 زمان : 15:36

بازدید : 693
دوشنبه 28 ارديبهشت 1399 زمان : 0:36

بازدید : 442
جمعه 25 ارديبهشت 1399 زمان : 5:36

خدایا.....

میشه مراقبش باشی؟؟؟

اون تنها دارایی من بود.......

میشه از عمرمن کم کنی به عمر اون اضافه کنی؟؟؟

میشه درداشو بدی به من؟؟؟

خدایا...

تو فقط می‌دونی که من چقدر دوسش دارم...

مراقب عشقم باش....

خدایا نذار درد بکشه....

خدایا من بخشیدمش....

بخدا هیچ دلخوری ازش ندارم....

من فراموش کردم بخشیدمش توهم فراموش کن ببخشش....

خدایا....

نذار مشکلی واسش پیش بیاد....

خدایا....

دوست داشتن من واقعی بود....

تورو به عشقی که بهش داشتم قسمت میدم...

مشکلشو حل کن......نذار عذاب بکشه....

خدایا....

آرزوهاشو ازش نگیر.....نذار مثل من مجبور شه قید آرزوهاشو بزنه...

خدایا.....

توروخدا به آرزوهاش برسونش.....اون زندگی منه.....

بازدید مهندس نیکشاد و احدی عالی از گلخانه کوچک مقیاس در شهرستان اردبیل
بازدید : 738
جمعه 25 ارديبهشت 1399 زمان : 5:36

كاش مي شد جزئی کوچک از تو باشم!

به اندازه‌ی تکه کاغذی که رویش شعری از شاملو نوشته باشی،

و يا عطری تلخ بر یقه‌ی پیراهنت،

عكسی غبار گرفته در آلبومی‌قديمی،

و یا تنها خاطره‌‌‌ای دور از یک حادثه‌ی شيرين،

من فقط ميخواستم جزئی ناچیز از تو باشم!

حتی اگر هیچوقت دیده نمی‌شدم...!

بازدید مهندس نیکشاد و احدی عالی از گلخانه کوچک مقیاس در شهرستان اردبیل
بازدید : 531
چهارشنبه 23 ارديبهشت 1399 زمان : 2:36

ظاهرا الان دیگه تنها پل ارتباطی بین من و تو این وبلاگ نیلوفر جان .ببخش که اینقد یهویی دیگه نیستم .اما تنها دلیلم واسه اینکار تویی .لطفا بیشتر از این قلبمو غصه دار نکن.مواظب خودت باش عزیزم..‌.به اندازه‌ی کافی بخواب من که نیستم دیگه کسی فکر خوابت نیست .بیدار میشی صب حتما اول صبونه بخور جون بگیری عزیزم .روزهای خوبی با هم داشتیم .ممنونم بابت همه لحظه‌های قشنگی که واسم ساختی .شاید دیگه هیچ وقت به اینجا سر نزنم شایدم سالها بعد اینکارو بکنم .نمیدونم .اما اینجا رو حفظش کن .دلیل رفتنمو نپرس چون خودمم نمیدونم .اما فکر کنم جا زدم نیلوفر .اگه چیزی نیاز داشتی میتونی رووم حساب کنی .تماس از دست رفتت که بیفته باهات تماس میگیرم .نگران نباش .از امروز زندگیت جوره دیگه‌‌‌ای قرار رقم بخوره .بهم موندنم اصرار نکن بزار با یه تصور خوب توو ذهنت از پیشت برم ....

بازدید معاون محترم مجری دانه های روغنی وزارت جهاد کشاورزی از مزارع کلزای شهرستان اردبیل

بازدید : 325
سه شنبه 22 ارديبهشت 1399 زمان : 10:37

سلام نیلو جااان .امیدوارم الان که این نوشته رو میخونی آرزوهات تبدیل به خاطره شده باشه ...
سالها گذشته و من وتو رفتیم پی خودمون و البته امیدوارم از هم خبر داشته باشیم .آره قند توو دلمون آب شد چوون دیروز کلی آرزوی خوب کردیم .آلان من دارم مینویسم و تو خوابی .چون دیشب شیطونی کردی و یکی از قرصای مامانو خوردی و اتفاقا خواب آور هم هست .دلخورم ازت چون بدون شب بخیر خوابیدی .اما خب نیلویی کارت نمیشه کرد ، فدای سرت .کارات اینجوریه دیگه یه دفعه کله میکنی به قول خودم.قند توو دلمون آب شد چون کلی با هم حرف زدیم و آرزو کردیم که سالهای سال دوست بمونیم و اگه روزگار از هم جدامون کرد بتونیم یه روزی یه جایی همو ببینیم .این کوچکترین اتفاقیه که میتونه بعد از سالها واسمون بیفته .میشه ؟ من که میگم میشه .باید بشه چون منم توو زندگیتم الان .میخوام بعد‌ها یادم کنی نیلو جان .باهام مهربون باش !!! لطفا ‌.راستش و بخوای مغزم اول صبی قفله نمیتونم زیاد بنویسم اما خب امروز یکم عجیبه چون تا الان پیام ندادی .ما دوستای خوبی هستیم و پایه تو همه چی .ما اونی هستیم که چیزی واسه هم کم نمیزاریم 😉.
Sadegh
۹۸/۱۲/۱۹

دیدار مهندس احدی عالی با مدیر کل میراث فرهنگی و گردشگری استان اردبیل
برچسب ها + , + 44 , + + =30 , + in css , + icon , + youtube , + instagram , + google , + =8 , + logo ,
بازدید : 833
شنبه 19 ارديبهشت 1399 زمان : 7:37

انسان‌های هم فرکانس همدیگر را پیدا می‌کنند..

حتی از فاصله‌های دور…

از انتهای افق‌های دور و نزدیک.. انگار. جایی نوشته بود که اینها باید در یک مدار باشند.. یک روزی .. یک جایی است که باید با هم ، برخورد کنند… آنوقت…

میشوند همدم، میشوند دوست، میشوند رفیق..

اصلا میشوند هم شکل… مهرشان آکنده از همه ….

حرفهایشان میشود آرامش…

خنده شان، کلامشان می‌نشیند روی طاقچه دلتان.. نباشند دلتنگشان میشوی..

هی همدیگر را مرور می‌کنند..

از هم خاطره می‌سازند….

مدام گوش بزنگ کلمات و ایده‌ها هستند.. و یادمان باشد..

حضور هیچکس اتفاقی نیست.

مثل حضور تو صادقم....که هیچوقت برایم اتفاقی نبود....

از همه در سخنی

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی